علی عمرانی
عضویت: ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
طلوع خاطرات با پژو 504 مدل 1974
<p>صبح زود بود، زمانی که خورشید تازه از پشت کوههای بلند نمایان شده و نور نرم و طلایی خود را بر دشت گسترده میتاباند. پژو 504 مدل 1974، به رنگ آبی آسمانی، در کنار یک جاده قدیمی ایستاده بود. بدنه محکم، چراغهای گرد و جلوپنجره خاص آن همچنان زیبایی خود را حفظ کرده بود. </p><p>مالک این خودرو، حمید، مردی با موهای سپید و چشمانی پر از خاطرات، با نگاهی مهربان به پژوی قدیمی خود نگاه میکرد؛ خودرویی که او را از دوران جوانی تا به امروز همراهی کرده بود. حمید به یاد اولین روزی افتاد که این پژو را خرید. آن زمان، جوانی پرشور و سرشار از آرزوهای بزرگ بود. </p><p>در آن روزهای شیرین، او با این خودرو به سفرهای طولانی میرفت، از دل کوهها و دشتها عبور میکرد و لحظههای ناب را کنار دوستان و خانوادهاش میساخت. برای حمید، پژو 504 تنها یک ماشین نبود؛ بلکه محرم اسرار، شریک سفرها و یادآور روزهای خوش گذشته بود. یکی از سفرهای خاطرهانگیز حمید، وقتی بود که با عشق زندگیاش، مریم، راهی جادههای پرپیچ و خم شمال شدند. باران میبارید و بوی خاک خیس در هوا پیچیده بود. حمید و مریم، با شیشههای پایین و دستهای در هم، از صدای باران و هوای خنک لذت میبردند. پژو، با هر صدای موتور و تکانهای جاده، گویی این لحظات را به خاطر میسپرد. سالها گذشت و پژو 504 بهتدریج کهنه و خسته شد. اما حمید هرگز حاضر نبود آن را کنار بگذارد. هر بار که آن را روشن میکرد، صدای موتور و لرزشهای خفیف خودرو، یادآور جوانی و ماجراجوییهای پرهیجان او بود. حالا، در این صبح طلایی، حمید آماده بود تا با پژو به آخرین سفرش برود. او میخواست یک بار دیگر مسیرهای قدیمی را طی کند و خاطراتش را با چرخشهای جاده زنده کند. حمید با لبخندی از سر عشق، پشت فرمان نشست، پدال گاز را فشرد و پژو 504، با صدای غرش ملایمی، به راه افتاد. در هر متر جاده، خاطرات برایش جان میگرفت و پژو، همچون همیشه، وفادارانه همراه او بود. </p><p>برای حمید، این خودرو نمایندهی گذشته، عشق و همهی سفرهایی بود که زندگیاش را معنا میبخشید.</p>
خاطرات کهنهسوار: قصهی شورلت بل ایر 1957
<p>در انتهای پارکینگ قدیمی، میان خودروهای جدید و بدون هویت، یک کهنهسوار به چشم میخورد. شورلت بل ایر 1957؛ این جواهر کلاسیک، با آن رنگ آبی آسمانی و خطوط کرومی براق، شبیه نگینی است که به اشتباه در دل ماشینهای مدرن افتاده باشد. سالها از دوران طلاییاش میگذرد، اما هنوز هم جلال و شکوهش را در هر زاویه و خط بدنهاش به نمایش میگذارد. مالک کنونی این شورلت، داستانهای زیادی درباره آن شنیده است. او میگوید: «بل ایرها همیشه برای من بیش از یک ماشین بودهاند. روزهایی که بچه بودم، پدرم مرا با یکی از اینها به مدرسه میبرد.</p><p> حس امنیت، استواری و بزرگی این ماشین هیچ وقت از ذهنم پاک نشد. سالها گذشت، اما خاطرههای کودکیام با آن ماشین همچنان در ذهنم میدرخشند. </p><p>وقتی برای اولین بار پشت فرمان نشست و استارت زد، صدای آرام و کوبندهی موتور V8 مثل موسیقی در گوشش پیچید. هر گوشهی ماشین، هر دکمه و هر چراغ، او را به گذشتههای دور برد؛ به زمانی که ماشینها برای مردم معنا داشتند. «این ماشین برایم حس داشتن چیزی با ارزش و اصیل را دارد؛ حس میکنم چیزی را زنده نگه میدارم که در میان این همه مدرنیته گم شده است. </p><p>قتی با بل ایر در خیابانها حرکت میکند، نگاههای مردم هم به او و هم به ماشین خیره میشود. گویی هر کدام از این رهگذران، به یاد گذشتههای دور خود میافتند. شورلت بل ایر، هنوز هم مانند گذشته درخشان است.</p>